تاریخ انتشار : ۱۳ ارديبهشت ماه ۱۳۹۵
داوری اردکانی در نشست سعدی وکنفوسیوس بررسی نسبتهای میان این دو را هم دشوار و هم آسان ارزیابی کرد و در اینباره گفت: از اینروی دشوار است که جهان کنونی شرق را به دشواری میشناسد؛ تفسیری که از امروزِ تفکر چینی (کلا شرق دور) صورت میگیرد، در خور تامل است. جهان متجدد باید از لایههای متعدد بگذرد تا به تفکر شرقی دست یابد. اما حکما در هر جا و متعلق به هر دورانی باشند به یکدیگر میرسند و دچار همزبانی میشوند. بنابراین میتوان بین سعدی و کنفوسیوس هم همزبانیها یافت؛ گرچه برای من دشوار است به عالم کنفوسیوس ورود یابم. سعدی کیست؟ ما همه او را شاعر میدانیم؛ شاعر به معنای مطلق لفظ است؛ یعنی اگر اروپاییان قرون وسطی «استاد» میگفتند و مرادشان ارسطو بود، به نظر من ما هم اگر سعدی را «شاعر» بگوییم غلو نکردهایم؛ اما سعدی امتیازهای دیگری دارد.
وی ادامه داد: ما در تاریخ شعر و ادب فارسی شاعرانی داریم که دانشمند نیز بودند و این عجیب نیست. اما سعدی امتیازی دارد که او را ممتاز میکند؛ هیچ شاعری چون او کتاب بوستان و گلستان و نصیحهالملوک ننوشته است؛ هیچ شاعری کتاب حکمت ننوشته است. باید در نظر داشته باشیم حکمت با فلسفه تفاوت دارد؛ فلاسفهی ما ذوق به کار گرفتهاند و حکمت قرآن را بر فلسفه اطلاق کردهاند؛ این اطلاق بیجا نبود؛ چراکه فلسفه حاوی حکمت نیز است. به هر روی سعدی حکمت نوشته است. باید توجه داشت حکمت کنفوسیوس حکمت سیاسی است که البته از اخلاق جدا نیست. در مقام قیاس این دو باید توجه داشت بر این که سعدی نیز اهل حکمت سیاسی است و آنچه در این زمینه نوشته است از قبیل مطالب عادی و معمول در این حوزه نیست.
داوری به آثار امام محمد غزالی دربارهی سیاست اشاره کرد و اظهار داشت: ضمن تاکید بر بزرگی او اگر تامل کنیم نصیحهالملوک کوچک سعدی (از حیث حجم) بر نصیحهالملوکهای بسیار دیگر ترجیح دارد. سعدی در هیچیک از آثار خود به هیچ روی مدح پادشاهان را نگفته و چاپلوسی نکرده است. او تنها کسانی را ستایش میکند که به عملکردشان اعتقاد داشته است. او در سیاست صریح سخن گفته است.
وی ضمن خواندن حکایتی از سعدی دیگر مولفههای اندیشهی او را برشمرد و تاکید کرد: سعدی یکی از شاعرانی است که بیش از اکثر شاعران ما به ایران قدیم و شاهنامه توجه داشته است. تعلق خاطر سعدی به شاهنامه تحقیقپذیر و تاملپذیر است. همهی مثالهای او دربارهی عدل برگرفته از تاریخ ایران قدیم است. بسیار نامطلوب است که هنگام مطالعهی اشخاص آنها را در یک طبقهبندی قرار دهیم؛ مثلا میگوییم سعدی اشعری است؛ به یاد داشته باشیم همهی متفکران سنیمذهب ما اشعری هستند؛ اشعری نیز آدم بزرگی بوده است؛ اما این طبقهبندی یعنی چه؟ سعدی، سعدی است. او از فکر و تعلیمات اشعری استفاده کرده است؛ او مسلمان است، قرآن و تفسیر و کلام خوانده است؛ سعدی عالم است؛ او به ایران و شاهنامه نیز علاقه دارد.
داوری در انتها به شرح نکتهای برگرفته از آرای کنفوسیوس پرداخت و اظهار داشت: از او پرسیدند که سیاست درست چیست؟ آن چه در پاسخ میگوید سه مورد از چهار دستوری است که حضرت علی(ع) در نامهاش به مالک اشتر تاکید میکند.کنفوسیوس در پاسخ به این پرسش فراهمآوردن لشگر و مهمات، تامین معاش مردم و جلب اعتماد عمومی را اصول سیاست درست میداند. باز میپرسند کدامیک از اینها را میتوان به ناچار کنار گذاشت؟ پاسخ میدهد نان و اعتماد باید باشند؛ از آنپس میپرسند از میان این دو کدامی ک را میتوان کنار نهاد؟ پاسخ میدهد: نان را کنار بگذارید؛ چراکه همه میمیرند؛ اما اگر اعتماد نباشد حکومت باقی نمیماند.کنفوسیوس بر مطلب دیگری نیز تاکید کرده است که در حکمت قدیم یگانه است و هیچگاه گفته نشده است؛ او میگوید: نام درست بر چیزها بگذارید؛ بد را خوب نخوانید و خوب را بد ننامید؛ زبان را آشفته نکنید؛ در آشفتگی زبان روابط مردمان آشفته میشود و قوام مملکت از دست میرود.